بوش کردن. کوشش کردن: التجرمز، التجرد، پوش کردن در کاری یعنی کوشش. (مجمل اللغه) ، پنهان کردن. ذخیره نهادن: آن دوره گوش خر سر سیکی فروش دزد از هر خم عصیری دو دوره پوش کرد یک یک چو چنبردهلش کرد خار خار بر یاد بوق میرۀ بوسهل نوش کرد. سوزنی
بوش کردن. کوشش کردن: التجرمز، التجرد، پوش کردن در کاری یعنی کوشش. (مجمل اللغه) ، پنهان کردن. ذخیره نهادن: آن دوره گوش خر سر سیکی فروش دزد از هر خم عصیری دو دوره پوش کرد یک یک چو چنبردهلش کرد خار خار بر یاد بوق میرۀ بوسهل نوش کرد. سوزنی
بجلو انداختنراندن بجانب مقابل (مثل راندن مواشی و دواب وامتعه و غیره) : هر چه در هندوستان پیل مصاف آرای بود پیش کردی و در آوردی بدشت شابهار. (فرخی) -2 چهار چوب پیوست جانب خارجی در یک لتی بهم آوردن دو لنگه در بستن فراز کردن: (لیث)، . . بمسجد آدینه شد و
بجلو انداختنراندن بجانب مقابل (مثل راندن مواشی و دواب وامتعه و غیره) : هر چه در هندوستان پیل مصاف آرای بود پیش کردی و در آوردی بدشت شابهار. (فرخی) -2 چهار چوب پیوست جانب خارجی در یک لتی بهم آوردن دو لنگه در بستن فراز کردن: (لیث)، . . بمسجد آدینه شد و